امروز : پنج شنبه 6 شهریور 1404
چهار شنبه 29 مرداد 1404 0
علی غلامی پژوهشگر عرصه حکمرانی، در یادداشتی که در اختیار گنجینه فارس قرار داد، با مقایسه تاریخی سقوط آندلس و محتوای بیانیه اصلاحات، هشدار میدهد که اتکا به غرب و غفلت از انسجام داخلی، میتوانپ به فاجعهای مشابه بینجامد. در این یادداشت آمده است:
در تاریخ اینگونه آمده است: اندلس قرنها در غرب اروپا میدرخشید و چراغ علم، هنر و فلسفه میافروخت و اعتبار میآفرید.
همان سرزمین که قرطبهاش دانشگاه باز جهان اسلام بود و غرناطهاش گوهر معماری الحمراء را در آغوش داشت سرانجام زیر فشار زوال درونی و پیشروی صبورانه رقیب فرو ریخت و تسلیم شد.
مورخان ریشههای افول را در فساد بخشی از نخبگان و سیاست ورزان، تجملپرستی، سستی و نادیده گرفتن ارزشهای نخستین ، نقش دهی به مدیران ناکارآمد و مهمتر از همه چندپارگی و استقرار مدیریت ملوکالطوایفی جستوجو کردهاند و نقل کرده اند در حالیکه خواص در رقابتهای ناچیز قدرت و رانت فرسوده میشدند، کاتولیکهای اسپانیا با صبری راهبردی ماشین جنگ و تبلیغ را همزمان پیش بردند و فرصت ها را در برنامه ای دو وجهی بشکلی هوشمندانه و محور به محور ربودند!
نخست ؛ باز پس گیری تدریجی سرزمین ها با قدرت شمشیر و دوم ؛ فرسایش فرهنگی برای تضعیف اراده و روحیه مسلمانان با بهره گیری از نزاع و دو دستگی سیاسیون شیوه و ماجرای هجوم غرب بود!
کمپین نهایی جنگ غرناطه از ۱۴۸۲ آغاز شد و با محاصرههای پیدرپی و پیشروی گامبهگام در سرزمینی که نماد مقاومت بود ادامه یافت و استخوانبندی مقاومت را در هم کوبید.
مسیحیان کاستیل و آراگون در پاییز ۱۴۹۱ حلقه محاصره را تنگ تر کردند و امیر محمد دوازدهم یا همان ابوعبدالله که غربیان بوابدیل نیز می نامیدند به گفتوگو تن داد و کاپیتولاسیون غرناطه یا همان معاهده ۱۴۹۱ را امضا کرد و شروط تسلیم را پذیرفت.
صبح زمستانی ۱۲ دی ۸۷۰ خورشیدی مصادف با ۲ ژانویه ۱۴۹۲ کلید شهر و الحمراء به فردیناند و ایزابل سپرده شد و پرچمهای مسلمین بر فراز برجها فرود آمد و دورهای از حکمرانی مسلمانان بر غرب پایان یافت.
روایت کردهاند که ابوعبدالله در گردنه ی مشهور آه مور واپسین نگاه را به غرناطه انداخت و اشک ریخت و تازیانه سرزنش مادرش عایشه را در این جمله تاریخی شنید و شرمید.
این جمله مشهور که به عایشه منسوب است این بود: چون زنان بر مُلکی که نتوانستی چون مردان نگاه داری مویه مکن و در منابع پسینی نیز تکرار شده است و حتی جنبه افسانهای یافته است.
صحنه را میتوان چنین دید و عبرت گرفت: بیرون دروازههای بابالرمله، لشکر متحد کاستیل و آراگون خیمه زده بود و صداهای سنج و ناقوس با بانگ تکبیر از درون شهر درهم میآمیخت و روحیهها را میفرسود.
در تالار تشریفات الحمراء صاحب منصبان اندلس در پی رانت و سهمی برای بقا با یکدیگر چانه میزدند و از رقیبان داخلی بیش از دشمن بیرونی میهراسیدند و فرصت میسوزاندند و تنها هنرشان صدور بیانیه و داد و بیداد و عربده کشی بود.
بر سنگفرش میدان لحظه تحویل کلیدها سم اسبها خاک بر آسمان میپراکند و سردی زمستان با گرمای نفسها بخار میشد و تاریخ اینگونه تلخ و غمبار ورق میخورد.
این قاب تاریخی را اگر به امروز بیاوریم پیامش روشن مینماید و هشدار جدی به همه ما میدهد.
هرگاه نخبگان و صاحب منصبان در دام رقابتهای کوتاه و رانتهای زودگذر بمانند و نفع شخصی را بر نفع عمومی ترجیح دهند و ترمیم درون را به وعدههای بیرون بسپارند، حلقه محاصره نامرئی اما پیوسته تنگ و تنگ تر میشود و عاقبت جای نفس را میگیرد.
اعتماد به تعامل با غرب اگر با اعتماد سادهلوحانه و بیانیه محور و چشمپوشی از توان و خواست ملی و انسجام داخلی بیامیزد میدان سیاست را به صحنه تکرار غرناطه بدل میکند و هزینه میآفریند.
ایران امروز البته اندلس دیروز نیست و تفاوتهای راهبردی فراوان دارد و همین تمایزها ست که ظرفیت میاندوزد.
ایران از پیوستگی جغرافیایی و هویت ملی نیرومند، شبکه اقوام و ایلات ریشهدار، منابع طبیعی سرشار و گسترده و حافظه تاریخی پرهزینه از ترکمانچای و گلستان تا مرداد ۱۳۳۲ و تجربه بد عهدی غرب در برجام برخوردار است و اینها برای بنیان تفکر دفاعی سرمایه میسازد.
این سرمایهها تنها وقتی کار میکنند که اصلاحات نه در خطوط بیانیه ای ساده لوحانه بلکه از درون و با بهره گیری از حکمت سیاسی آغاز شود و مشروعیت بجوید و بر ستون عزت، استقلال، قلب مردم و انسجام داخلی تکیه کند و با بازآفرینی بازدارندگی استراتژیک ثمر بدهد.
تعامل با جهان وقتی پرفایده میشود که بر پایه قدرت ملی و قواعد بازی سنجیده پیش برود و امتیازدهی زودبازده را از میز اندیشه ورزی حکمرانی و تصمیم سازی صاحب منصبان دور کند و اینگونه خطر را دور نماید.
اندلس به ما میآموزد که صلح شتابزده بدون پشتوانه سازی داخلی پایدار نمیماند و به زودی با تغییر توازن قوا یا نقض مفاد به فشاری سختتر میانجامد و تاوان میطلبد.
حتی همان کاپیتولاسیون غرناطه که حقوق دینی و ملکی مسلمانان را تضمین میکرد زیر سایه سیاستهای بعدی دوام نیاورد و جامعه مسلمانان در دهههای بعد با فشارهای فزاینده روبهرو شد و کوچید و فرسوده شد.
بنابراین، نسخه درست برای امروز ایران نه اینگونه ادبیات تلخ بیانیه های ساده لوحانه است بلکه این است که توان دفاع همه جانبه ملی را محور کند و شکافهای درونی را ترمیم کند و تعامل خارجی را از موضع قدرت سامان دهد و هزینه ها را کم کند.
اگر این اصول در بیانیهها و سیاستها نادیده گرفته شوند و امید گرهگشایی اساسی به غرب و اساسا به بیرون حواله شود خطر غرناطهشدن نه هشداری دور که احتمالی نزدیک میشود و این هشدار توجه و تصمیم میطلبد.
تاریخ اندلس آینهای است که هر بار پیش روی مان بگیریم، تصویر فردایمان را شفافتر نشان میدهد و مسئولیت میآفریند.
نظر شما درباره این مطلب
نام شما : * تکمیل شود
ایمیل شما :
نظر شما : * این قسمت نباید خالی باشد
نظرات کاربران ( 0 دیدگاه )
کلیه حقوق مادی و معنوی سایت نزد خبرگزاری گنجینه فارس محفوظ می باشد. کلیه فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.
© طراحی سایت و بهینه سازی : گروه طراحی سیرن