امروز : پنج شنبه 6 شهریور 1404
پنج شنبه 16 مرداد 1404 0
در این یادداشت آمده است؛
ما در عصری زندگی میکنیم که حقیقت دیگر در سایه باقی نمیماند و دوران مدیریت پشت درهای بسته به پایان رسیده است و اداره امور در معرض دید افکار عمومی قرار گرفته است.
امروز نه تنها موفقیتها بلکه کاستیها و ناکارآمدیها نیز بیپرده نمایان میشوند و آشکار میگردند.
این وضعیت حاصل منطق خودتنظیمگر سیستمهاست که دیگر تاب مقاومت در برابر فشارهای محیطی، تصمیمات نادرست و روشهای ناکارآمد را ندارند و ناگزیر ظرفیتها یا نارساییهای خود را برملا میسازند.
قطعی برق، بحران آب، فرونشست زمین و دیگر نشانههای بحران ساختاری نوعی افشاگری سیستمی محسوب میشوند که بیانگر گسست درونی سیستمها هستند.
این لحظه از منظر مدیریت تحول می تواند یک بزنگاه برای اصلاحات عمیق و بازسازی ساختاری به شمار رود!
با چنین دیدگاهی افشاگری ساختاری نه نشانه ضعف بلکه آغاز یک روند تدریجی برای اصلاحات درونزا و پایدار است؛
این روند تنها زمانی به نتیجه خواهد رسید که مدیریت، واقعیت را بپذیرد و خود را در معرض بازنگری اساسی قرار دهد.
در منطق مدیریت ریسک بحران، هر بحران تنها یک حادثه نیست بلکه حامل پیامی برای بازاندیشی و بازساخت سیستمها است.
زمانی که سیستمها دچار اختلال میشوند باید دریافت که زمان اصلاح فرا رسیده است و تعلل در این مسیر موجب فرسایش نظام تصمیمگیری خواهد شد و در صورت تداوم این تعلل به تدریج تابآوری خود را از دست میدهند و وارد مرحله بیپاسخی میشوند.
در این شرایط که افشاگری، نظم منسوخ را به چالش میکشد و به ما فرصت جبرانی اصولی میدهد ، عبور از مدیریت انفعالی و رسیدن به مدیریتی آیندهنگر و انعطافپذیر به ضرورتی فوری تبدیل میشود.
مدیریتی که بر پایه دادههای دقیق تحلیلهای علمی و مشارکت واقعی ذینفعان شکل بگیرد و مسیر تصمیمسازی را به درستی هدایت کند!
در چنین مدلی ،افشاگری نقطه آغاز شفافسازی است و شفافسازی مقدمهای برای نوسازی و بازسازی خواهد بود.
زیرساختهای حیاتی نظیر برق، آب گاز و دیگر منابع پایه انرژی بهطور مستمر در معرض تهدیدهای سیستمی قرار دارند و نیازمند بازنگری و اصلاح فوری هستند؛
فقدان نگهداشت مؤثر، نبود نظام دادهمحور، تصمیمسازیهای رانتی و بیتوجهی به صیانت اصولی از منابع در کنار نفوذ فساد به نظام توزیع منابع، موجب تضعیف بنیانهای توسعه و تهدید پایداری ملی خواهد شد و این افشاگری نعمتی ست که نباید از آن ساده عبور کرد!
در واقع ، این بحرانها نه فقط نشانه ناکارآمدی اجرایی بلکه بازتابی از اختلال در منطق حکمرانی هستند و نمود عینی آن را میتوان در خاموشیهای مکرر، ته کشیدن منابع استراتژیک آب و آسیبهای گسترده زیستمحیطی مانند خشک شدن دریاچه ها، تالاب ها، آتش سوزی های گسترده منابع طبیعی و...مشاهده کرد!
در بسیاری از کشورها آغاز تحول نه از فشار بیرونی بلکه از درون سیستمها شکل گرفته است !تاریخ به روشنی نشان می دهد ، آنجا که افشاگری بزرگ درونی رخ داده است آغازگر تحولی اساسی در مدیریت منابع بوده است!
زمانی که دیگر امکان پنهانکاری وجود ندارد فرایند اصلاحات واقعی و نیاز محور آغاز میشود و تغییرات تدریجی اما بنیادین پا به عرصه میگذارند!
این اصلاحات با دگرگونی در فرایندهای تصمیمگیری، بازبینی عملکرد و نوسازی مدلهای حکمرانی می توانند نتایجی ملموس ایجاد کنند و اعتماد عمومی را بازگردانند!
برای رسیدن به این مرحله باید از مدیریت توصیهمحور و واکنشی فاصله گرفت و به سمت حکمرانی مشارکتی، تصمیم گیرنده و شجاعانه حرکت کرد!
در چنین رویکردی، نقش نخبگان علمی ،فعالان مدنی و بخش خصوصی پررنگتر میشود و فرایند تصمیمسازی به فرآیندی یادگیرنده و تطبیقپذیر تبدیل میگردد!
در این بستر منابع عمومی نهتنها ابزار مصرف بلکه شاخص کیفیت حکمرانی و معیار اعتبار بخش به مدیران محسوب میشوند!
با افزایش بار تصمیمات هیجانی و انباشت خطا و زیان ، روزی خواهد رسید که هیچ حقیقتی قابل پنهانسازی نخواهد بود چرا که نتایج هر تصمیم خود را در پیش روی خدمت گیرندگان افشا خواهد کرد! بنابراین انتظار می رود نظام حکمرانی با فهم منطق خود تنظیم گری سیستم ها، در آزمون شفافیت و پاکدستی کارنامه واقعی خود را ارائه دهد!
آن روز لحظهای است که حقیقت بیپیرایه و بیپرده نمایان میشود و مسیر بازسازی واقعی بر پایه واقعیت مشارکت عمومی و منطق اصلاح درونی آغاز میگردد؛
تجربه تاریخی نظامهای موفق نشان داده است که بیتوجهی به نگهداشت منابع، فقدان عدالت در تخصیص منابع و پافشاری بر تصمیمگیریهای غیرعلمی در نهایت به بحرانهای ساختاری منجر شدهاند و در مقابل تکیه بر دادههای صحیح، بازگشت به اصول عقلانی، اصلاح فرآیندهای تصمیمگیری و مبارزه بیقید و شرط با فساد ،زمینه احیای اعتماد عمومی و ارتقای ظرفیت ملی را فراهم آورده است!
اکنون زمان آن فرا رسیده است که مدیران زبان تحول را درک کنند و با شهامت، خود را در معرض بازسازی عمیق و ساختاری قرار دهند!
تنها در این صورت میتوان از افشاگری و منطق خودتنظیمگر سیستمها بهعنوان پیشران تحول استفاده کرد و تابآوری ملی را افزایش داد!
اگر این گذار با ابزارهای مؤثر، ارادهای واقعی و دوری از مصلحتاندیشیهای زائد همراه نباشد و مدیران ناکارآمد همچنان میداندار مدیریت منابع باقی بمانند فرآیند نوسازی ساختارها به تعویق خواهد افتاد و شتاب فروپاشی اجتماعی منابع بیشتر خواهد شد.
اکنون ما در نقطهای تاریخی ایستادهایم و باید انتخاب کنیم که از حقیقت بگریزیم یا آینده را بر پایه واقعیت ها و از درون بازسازی کنیم.
نظر شما درباره این مطلب
نام شما : * تکمیل شود
ایمیل شما :
نظر شما : * این قسمت نباید خالی باشد
نظرات کاربران ( 0 دیدگاه )
کلیه حقوق مادی و معنوی سایت نزد خبرگزاری گنجینه فارس محفوظ می باشد. کلیه فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.
© طراحی سایت و بهینه سازی : گروه طراحی سیرن